سهشنبه، ۶ مه ۲۰۰۳
وقتی که خیلی خسته ای، وقتی که باز یه مشت فکر عوضی داره مختو می خوره، وقتی که سر کلاسات احساس می کنی همه استادا دارن مریخی حرف می زنن، وقتی که هرکی دور و برته خودش یه جوری حالش خوب نیست، فقط منتظری که برسی خونه و بری سراغ آهنگات و چند ساعت خودتو تو صدای بلند غرق کنی. ولی هیچکدوم از اونایی که فکر می کردی، جواب نمی ده. دورز و باب دیلن و لورنا و نیروانا فقط حالتو بدتر می کنن….
امروز اگه فردی مرکوری نبود، محال بود من بتونم یه ذره آروم بشم.
اینو آیدین در ساعت ۱۵:۴۹ نوشت.