جمعه، ۱۱ آوریل ۲۰۰۳
یاد اون چیزی افتادم که سر جلسه کنکور حواسمو پرت کرد و باعث شد آخر اختصاصیا وقت کم بیارم. حوزه ما یه مدرسه ای بود اون آخرای خیابون نواب. همه چیش به کنار. صندلی من درست بغل پله های مدرسه بود و از اونجا راحت پایینو می دیدم. وسط پله ها یه در بود که بعدا معلوم شد توالت بوده. وسطای امتحان یه قالب یخ بزرگ آوردن و همون وسط کنار در توالت گذاشتن رو زمین. بعدم یه شیلنگ از تو همون توالت کشیدن بیرون و یخدون رو با اون آب و اون یخ پر کردن. دیگه تقریبا مطمئن شده بودم که اگه از تشنگی بمیرم از اون آب نمی خورم (هوا وحشتناک گرم بود) که صحنه آخرو دیدم: آب خنک رو ریختن تو یه پارچایی که از نطر من هیچ فرقی خاصی با آفتابه نداشت! نتیجتا دیگه آب نخوردم! درضمن امیدم همونجا امتحان داده، می تونین ازش بپرسین.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۳۹ نوشت.
۲ نظر به “”
آوریل 11th, 2003 21:41
البته من از اون آب خوردم! اونقدرا هم كه فكر كنين بد نبود! قالب يخ رو دقيقا يادم نيست جلو كدوم يكي از توالتها گذاشته بودند.ولي خب آفتابه اي كه ازش آب خوردمو تا عمر دارم يادم نمي ره! چون يه كم نشتي داشت اگه دير مي جنبيدم ديگه معلوم نبود خواجه نصير قبول شم!!!
آوریل 11th, 2003 21:46
راستي يادم رفت بگم.اين آهنگه كه جديد گذاشتي خيلي قشنگه! اسمش چيه؟؟؟