جمعه، ۷ فوریه ۲۰۰۳
روشنک برام ایمیل فرستاده. آآآآخ جون. از بس که من تنبلی کردم بالاخره اون سکوتو شکست. روشنک یه فامیل دوره که تو خونواده بی در و پیکر ما، نزدیک حساب می شه. خیلی نزدیک. با وجود اینکه هفت سال اختلاف سن داریم، ولی وقتی بچه بودم همیشه به عنوان یه هم بازی خوب برام تعریف شده بود، حالام یه دوست خوب. شاید بشه گفت بعد از بابام دومین کسی بود که باعث می شد من به برق علاقه مند بشم. الآن دیگه داره تز دکترای Optoelectronics اش رو می نویسه و به لطف برادر انقلابی احمقمون (بن لادن) نزدیک دو ساله که ندیدمش. چون کافیه که از آمریکا خارج بشه تا برادر ضدانقلاب احمق ترمون (دبلیو بوش) دیگه راهش نده. خیلی دلم براش تنگ شده. کلا از جنگ متنفرم، به هر دلیلی که می خواد باشه. به هز حال امیدوارم زودتر از دست این احمقا خلاص بشیم. بازم ممنون روشی جان.