سهشنبه، ۲۱ ژانویه ۲۰۰۳
اخطار: اگه قلبتون ضعیفه، یا خیلی مثبتین نخونین!
گلاب به روتون وضع مزاجیم خرابه، هر دفعه که می رم دستشویی یاد لامصب کاوه می افتم با اون داستانش، یه چیز معرکه ای بود واقعا. سر زنگ نگارش، کامل خوند داستانشو. یارو معلمه قرمز شده بود حسابی، فقط چون می خواست ژست آزادی بیان بگیره هیچی نگفت. موضوعش راجب یه بابایی بود که خیلی دستشویی می رفت، بعد یه مدت خبری نمی شه ازش، بعدا دوستاش تو پزشکی قانونی شناساییش می کنن. جنازه اش یه سطل گلاب به روتون بوده با دوتا چشم روش!!! علاقمندان به رویارویی با کاوه می تونن به دانشکده علوم خودمون مراجعه کنن، البته اگه طرفای دانشگاه پیداش بشه.
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۰۴ نوشت.