سهشنبه، ۱۴ ژانویه ۲۰۰۳
یه ساعت بالای سرم هست. دیشب تو خواب همچین دستمو کوبیدم بهش که وقتی از روی زمین برداشتمش و تکونش دادم، احساس کردم دارم یه ظرف آشو هم می زنم، صبحم که موقع صبحونه کتری داشت به طرف من تیراندازی می کرد که با هوشیاری تمام جاخالی دادم.
آهای آقاهه! جای این که این لباس تنگو تن من بکنی و دستامو از پشت ببندی، قرصامو بیار بخورم.
۲ نظر به “”
ژانویه 14th, 2003 9:30
looooooooooooooooooool:):):):):)…
ژانویه 14th, 2003 12:20
دعوتنامه برای شرکت در کودتا!
—>http://dionysus.persianblog.com/
🙂