یکشنبه، ۱ دسامبر ۲۰۰۲
یه آزمایشگاه خیلی باحال:
آز اندازه گیری. یارو اومد خیلی خونسرد گفت تو این آزمایشگاه برق گرفتگی رو شاختونه. همه آزمایشا هم سه فاز. (آخ جون من می میرم واسه برق گرفتگی) بعدم شروع کرد به تعریف کردن که مثلا دل مارو آب کنه: وقتی برق بگیرتتون مثل این کارتونا شروع می کنین به لرزیدن. بعد فاز می چسبه به دستتون. مجبوریم فازو با پیچ گوشتی از دستتون بکنیم که یه نیکه گوشتم می چسبه به سیم فاز! یه یارو رو تو کارخونه سیمان برق گرفت، اصلا طرف پخته شد. سرش افتاد یه طرف، دستش افتاد یه طرف، تو گونی از کارخونه بردنش بیرون. یه فازو می گیرین این دستتون، یه فازو می گیرین اون دست. بعد جریان از قلبتون رد می شه. بعد سکته می کنین. البته نترسین اگه برق بگیره شما رو من فوری از رو تابلو برقو قطع می کنم (میزش تا تابلو، یه قطر آزمایشگاه فاصله داره، سر راهشم کلی میزه. محاله بتونه خودشو سریع برسونه اونجا.).
خلاصه اینکه احساسم اینه که بیست سالگی برای مردن خیلی زوده!
اینو آیدین در ساعت ۲۰:۱۰ نوشت.