پنجشنبه، ۲۴ اکتبر ۲۰۰۲
بابا آدم تا می شینه پای تلویزیون یهو آگهی های بازرگانی شروع می شه.
– یه آقایی داره لب دریا قدم می زنه، همش اول دریا رو نشون می ده. بعد زوم می کنه رو کفشای طرف، بعد میاد بالاتر کت و شلوارشو نشون می ده. بعد آقاهه دست می کنه تو موهاش بعد می ره تو مغازه می گه آقا یه پفک بدین با نوشابه، چیپس فلفلی هم بدین. لو کیشن عوض می شه. آقاهه زیر دوشه. آبگرمکن گوشه تصویر دیده می شه. بعد شامپوی طرفو نشون می ده. بعد آقاهه صابونشو بو می کشه می گه عجب صابون معطری. دوباره دستشو می کشه تو موهاش. دوباره لوکیشن عوض می شه. آقاهه با یه لباس مکانیکی زرد نشسته تو خونه پای یه تلویزیون گنده، پهلوی شوفاژ داره خوراکیاشو می خوره. کنار میز تلویزیونشم یه سری کتاب تست روهم چیده شده. یهو زنش میاد می گه غذا حاضره. ماکارونی داریم. میز غذا رو نشون می ده. ظرفای بلور، قاشق چنگالا به شکل ضربدری چیده شدن.
اگه گفتین تبلیغ چیه؟ به کسی که جواب درست بده همون کالا جایزه داده می شه. تا پس فردا همین موقع فرصت دارین.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۵۹ نوشت.