سهشنبه، ۲۲ اکتبر ۲۰۰۲
مامان من باز رفته مشهد( در واقع سالی 366 روز می ره مشهد( سالای کبیسه می شه 367 روز). منم دیشب گرسنه ام بود گفتم چیکار کنم چیکار نکنم، گفتم زنگ می زنم این پیتزا غربتی یه شامی بیاره کوفت مبارک کنیم. (شامی نه! دوست ندارم) خلاصه زنگ زدیم و گفتیم آقا یه کش لقمه برای ما بیار که به فردامونم برسه، مجبور نشیم دوباره مزاحم اوقات شریفه بشیم. یه ساعتی طول کشید تا غذا رو اورد. چشمتون روز بد نبینه، یه پیتزا اورد اندازه یک سال مصرف غله ممالک محروسه. فردا که سهله فکر کنم تا یه ماه دیگه جواب بده. الآن FBI می تونه منو دستگیر کنه بگه مهمون اوردی خونه بعد تیکه تیکه اش کردی گذاشتی تو یخچال. عین همینا که یه زنجیر سیفون توالت می گیرن دستشونو می شن قاتل زنجیره ای.
یک نظر به “”
اکتبر 22nd, 2002 11:05
bavaram nemishe to betooni ye ghaza ro nesfe kare bezari!!!