شنبه، ۵ اکتبر ۲۰۰۲
یاد اواخر آذر پارسال افتادم که مراسم بزرگداشت احمد محمود بود تو دانشکده مون، به اضافه شب شعر. یادش بخیر. تنها چیزی که اون شب حواسم بهش نبود شعرای ملت بود. داشتیم اون بالا تو آپاراتخونه با مهدی نورپردازی می کردیم خیر سرمون. نیما پشت پیانو بود و امید هم ویولن می زد. علی رفت شعر نیما رو بخونه. ” نیما شعرای خوبی می سروهه”. بهاره رفت اون یارو یادبوده رو بده به احمد محمود. اونقدر تته پته کرد که نگو. علی موقع شعر خوندن رنگ وارنگ می شد. عجب نورپردازی کردیم تو چشش. دوست نابینای بهاره اومده بود. به اسم “خرس مهربون” بهش معرفی شدم. هنوز از نظر همه “خرس مهربون” بودم. به “الاغ گنده بک بی مصرف” استحاله نشده بودم. یه سوتی هم شد که فقط من و مهدی اصل قضیه رو می دونیم. آخر شبم که با امید برگشتیم خونه. تا یه هفته هم اون شب سوژه خنده ما بود. خوش روزگاری داشتیم. یادش بخیر.
اینو آیدین در ساعت ۱۶:۵۵ نوشت.
یک نظر به “”
فوریه 21st, 2010 9:32
hanoozam kherse mehrabooni…