پنجشنبه، ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۲
بابا این یارو نصری دیوونه اس. اول که ساعت یک و نیم اومده سر کلاس پشتشو کرده به ما تا ساعت دو رو تخته شروور نوشته بدون اینکه حتی دهنشو وا کنه یه کلوم حرف بزنه. خیر سرش جلسه اول بود. بعد پشتشو کرد تخته تا سه مخ مارو خورد بدون اینکه دیگه حتی به تخته نگاه کنه. اول به موهای امید گیر داد بعد به سیگاریا. بعد یه قصه هایی گفت راجب لامپای قدیمی که اندازه یه اتاق بودن و آدم می رفته توشون. بعد گفت تکنولوژی اونقدر پیشرفت کرده که الآن تو اینترنت هر خزعبلی که مردم دلشون بخواد می ذارن و هیچ کس پاکش نمی کنه. فکر کنم منظورش از خزعبل این وبلاگ من بود. خلاصه اینکه بدجوری دیوونه اس. من نمی دونم این پیمان چه جوری تحملش می کنه و حل تمرینش می شه.