دوشنبه، ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۲
اینم سفرنامه ای که قرار بود اینجا بنویسم:
روز اول :
به تاریخ پانزدهم برج سرطان سنه یکهزارو سیصدو هشتادو یک خورشیدی عازم منزلگه نخست گردیدیم، که ساختمانی بود که دارالعلمش نامیدند. با این قصد که دوی بعدالظهر راکب مرکوبی گردیم مرسدس نام و راهی شویم دیار ارومیه را. که این راکب مهیا نگردیده تا حال که ثلاث و النصف از ساعات گذشته از ظهر می باشد، شرعا و قانونا.
**************
اقا راستش می خواستم بنویسم همشو ولی حسش نمیاد که همشو تایپ کنم، یه چیزاییشم خب اصلا دوست ندارم اینجا بنویسم. برای همین فعلا نمی نویسم تا بعدا که فرصت بشه و مرتبش کنم. فعلا همینقدر داشته باشین که یه هفته حسابی خوش گذشت به ما. بدجوری هم آتیش سوزوندیم. بعدشم که برگشتیم الآن دو روزه که هممون حسابی خوابیم.
اینو آیدین در ساعت ۱۶:۴۸ نوشت.