سهشنبه، ۲ ژوئیه ۲۰۰۲
بابا یکی نیست به این استادا بگه آقای عزیز، خانوم محترم تو که می خوای آدمو بندازی دیگه چرا خودتو سبک می کنی امتحان می گیری؟ یه ضرب بنداز خیال خودتو مارو راحت کن.
من این ترم چون نمی خواستم دیگه مثل ترم پیش بشم (که به خاطر یه سری اشتباه مسخره یه کوچولو مشروط شدم.) از اول ترم واقعا درس خونده بودم (به جز الکترونیک).
پنج تا دونه امتحان داشتم این ترم. اولیش که یه آزمایشگاه بود که خیالم از بابتش کاملا راحته که یه نمره خوب می گیرم. دومیش مدار بود که فکر کنم نمره کامل از پایان ترمم بگیرم. بعدش الکترونیک بود که اونجور که باید نخونده بودم ولی وضعم اونقدرام بد نبود که خب بد دادم امتحانو. ولی اونقدر خیالم از بابت درسای دیگه (مخصوصا دوتای آخر) راحت بود که خودمو ناراحت نکردم. گفتم حتی اگه بیفتم بازم نمی تونه معدلمو خراب کنه. بعد رسیدیم به دو تا درسی که ترم پیش باعث شده بودن مشروط بشم و این ترم ادعام می شد روشون.
اول ریاضی بود که از میان ترمم نمره کامل ورقه داشتم. از کوئیزامم بیشتر نمره اشو داشتم. یعنی کلا هشت از ده نمره داشتم. بعد مهندس مهنوش معتمدی آذری که گیج ترین، نفهم ترین، احمق ترین موجودیه که از نوع بشر به هم رسیده تا حالا، امتحانی گرفت که الآن نگرانم حتی نتونم از این ده نمره دو تا بگیرم که درسم پاس شه. بعدم رسیدیم به الکترومغناطیس که ترم پیش سر لجبازی دکتر کامیاب جونم افتادم. برای پایان ترم واقعا می تونستم ادعا کنم که از همه بیشتر بلدم این درسو، دیروز امتحانی دادم که نهایتا بتونم دوازده بگیرم ازش که معدلمو خراب نکنه. تازه فکر کنم بازم از همه بهتر داده باشم امتحانمو. عزیز خان ببخشینا ولی باباتون این ترم خیلی امتحان سختی گرفته بودن. حالا هرچی می خوای بگی بگو. آخه کجاش آسون بود این امتحان؟ اگه کمتر درس خونده بودم اینقدر نمی سوختم.
خلاصه اینکه حسابی دعا کنین برام. اگه این ترمم مشروط بشم واقعا بحرانی می شه وضعم. باید برم بمیرم دیگه. از فردا باید برم دانشکده آویزون این استاد اون استاد بشم که هرکدوم نیم نمره بهم بدن.