چهارشنبه، ۱۵ مه ۲۰۰۲
و من نردبانی بودم،
که نجات از گودال را
پا بر گرده من،
توانست نهادن.
آری نردبانی بودم،
کنون
تخته پاره ای بیش نیستم.
که او نابودم کرد.
با تبری که خود با آن آشنایش کرده بودم.
و من هنوز آماده ام
آماده که دوستی دیگر مرا در اجاق خود اندازد،
آماده و منتظر.
که در قاموس این نامردمان،
این است رسم دوستی.
و من چه شادم که گرمابخش اجاقی خواهم بود،
اجاق کسی که روزگاری گرمابخش دلم بود.
و مگر جز این است
که باید جزای نیکی را با نیکی داد؟
اینو آیدین در ساعت ۱۹:۱۶ نوشت.