یکی دیگه از خواص فیزیکی و شیمیایی من دیدن خوابای عجیب غریب و صدور نظریه های پرت پلاست.دیشب خواب دیدم ملت همش میخورن زمین اونوقت گالیله رو گرفته بودن و محاکمه میکردن به جرم اینکه گفته زمین گرده و میچرخه و مردمم سر گیجه گرفتن هی میخورن زمین.بعد یهو لحظه آخر من رسیدم و جملات مهمی بر زبان راندم :”رهایش کنید گالیله را.او بیگناه است. زمین خوردن مردم بعلت زیادی غلظت الکل خونشان است.” بعد ازگفتن این جمله بلافاصله بیدار شدم.حیف که صبح امتحان داشتم وگرنه به زور میخوابیدم دوباره که بفهمم بقیه نظریه و دفاعیه ام چی میشه. واقعا که طفلک گالیله همین یه وکیل مدافع رو کم داشت.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۹:۴۳ نوشت.
واقعا دارم دیگه قاط میزنم چقد فک وفامیل پدری داشتم و نمیشناختم.در روز به شونصد میلیون نفر باید تسلیت گفت.واقعا دارم سرگیجه می گیرم.تازه خوبه من باید یه روزی همه اینا رو handle کنم.خوشبختانه نصفشون به من مربوط نمی شن که من پدر خواندگی شونو به عهده بگیرم(یکی از خواص من که کم کم بیشتر باهاش آشنا میشین اینه که همه مسایل رو مثل فیلما می بینم.)
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۹:۴۲ نوشت.
و خدا مرگ را آفرید.
این جمله هه پارادوکس نیست ؟ خدا چیزی رو ایجاد کرد که ماهیتش نیستی است؟ خدا نیستی رو هست کرده؟ با هست کردن نیست مشکلی ندارم ولی هست کردن نیستی چی؟
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۵:۲۹ نوشت.
من اینجا یه مساله برام پیش اومده اونم اینه که نمیدونم چه آدمایی اینا رو میخونن(اصلا کسی می خونه؟) به هر حال از اونجایی که شما خواننده محترم ممکنه افتخار آشنایی قبلی با من (شاهکار خلقت واعجوبه تاریخ بشریت) رو نداشته باشین گفتم خودمو یک کمی معرفی کنم : خب من اسمم آیدین هست فامیلمم … .بیست سالمه ودانشجوام .سرسوزن دوقی و خرده هوشی (البته سر هوشم ادعام میشه). همین دیگه انتظار داشتین چی از خودم بگم؟
بعدشم اینکه اگه احیانا کسی پیدا شد که این پرت و پلاها رو میخوند و با من کاری داشت خوشحال میشم برام ایمیل بفرسته فقط توروخدا سابجکتش یه چیزی باشه که بفهمم چیه چون همه ایمیلهایی که فرستنده شون رو شناسایی نکنم قبل از خوندن پاک میکنم.دیگه خود دانید.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۷:۴۴ نوشت.
عمه بابام فوت کرده.خوب تا اینجا که مشکلی نیست.خدا رحمتش کنه.مشکل اونجا پیش میاد که من شدیدا از مراسم ختم و بهشت زهرا و این جور چیزا بدم میاد الآنم سالهاست هر دفعه به یه بهانه ای ازش در رفتم.ولی این دفعه اون چیزی که کلی بهش مینازیدم کار دستم داده. بزرگ خاندان بودن همچین خوبم نیست انگار.میگن چون تو نوه بزرگی باید حتما توهمه مراسم باشی که به پدربزگت که برادر بزرگ اون مرحومه مغفوره است بر نخوره و باباتم که اونم به نوبه خودش پسر بزرگه روش بشه بگه این پسر بزرگمه.دلم واسه پسر بزرگ خودم میسوزه که هنوز بدنیا نیومده یه همچین باری رو شونه هاش هست.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۲۱:۲۴ نوشت.
خیلی کم می نوشتم (در واقع سه تا دفتر جدا دارم ویه سری هم رو میز تحریرم می نویسم) که حالا هوس کردم weblogam بنویسم.توجه کنین که اون am در واقع همون “هم” محترم است که فینگیلیش شده.این محترمم آخر افتاد تو دهن ما.همش تقصیر این تلویزیون محترمه که دادگاه محترم این شهرام جزایری محترم رو نشون می ده که این بابا اصرار داره به همه بگه محترم.
این زندگی هم چیز جالبیه به قول شاعر که می گه “زندگی منشوریست در حرکت دوار” که هر گردشش کلی شکل زیبا و جدید و منحصر بفرد میسازه.(فکر نکنین تعریف شعر و شاعر رو بلد نیستم.بلدم ولی به همه چیز میگم شعر ولی خب به هرچی گفتیم شعر که لازم نیست حتما شعر باشه درست همون طور که به هرکس گفتی آیدین لازم نیست آیدین باشه چون آیدین حقیقی فقط یکی هست که من باشم.در واقع برمی گردیم سر جای اولمون : “مردم دو دسته اند .یا منم و یا نیستند.”)
امیر مسعود یه مطلبی داشت راجب خواص ماهها که گفته بود اواخر دی آدم(البته آدم اسم خاصه) زیاد دوست داره داستان بنویسه ولی من اواخر دی داستان که سهله حرف عادی خودمم به زور می نویسم.عوضش اون با آبان مشکل داره . یه فرضیه ای که مطرح می شه اینه که پس هرکی تو ماه تولدش نمیتونه خوب بنویسه.کسی نظری در این مورد نداره؟ البته این فرضیه یه جورایی هم ارز(یا هم عرض) نسبیت عام اینشتین هست .به این معنی که نوشتن هر کس نسبی هست و با عکس ماه تولدش نسبت مستقیم داره.
تا دیر نشده اینم بگم که ممکنه دیکته من خیلی خوب نباشه ولی مهم اینه که خواننده منظورو بفهمه که خب میفهمه خنگ که نیست.من یه زمانی برام دیکته مهم بود ولی راستش الآن حدود انتگرال برام مهم تر از دیکته شده.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۲:۱۹ نوشت.
همش تقصیر این امیر مسعوده ببین منو وسط امتحانا یاد چه کاری انداخته.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۱:۱۲ نوشت.
سلام وخوب همین دیگه این تازه اولشه چند روز صبر کنین اونقدر بنویسم که خسته شین.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۰:۱۵ نوشت.